1. جمع آوری و تحلیل دانش استراتژیک
همانطور که قبلا گفتم، پرسیدن سوالات درست اساس تعیین استراتژی است. نخست باید بدانید چه سوالاتی را بپرسید و سپس به دنبال اطلاعاتی بروید که برای پاسخ دادن به آن ها مفید است. اکنون بیش از هر زمان دیگر به اطلاعات مختلف دسترسی دارید. فقط باید بدانید از کدام اطلاعات استفاده کنید و کدام را نادیده بگیرید. اطلاعاتی بیابید که در تعیین روندها و فرضیات کسب وکار کمک کنند و سایر اطلاعات را نادیده بگیرید.
وقتی به آینده کسب وکار فکر می کنید، اول به محیط خارجی بپردازید. روندهای جامعه، دولت، سیاست، فناوری و اقتصاد مربوط به کار شما چیست؟ سپس به روندهایی توجه کنید که بر افراد کلیدی شما یعنی خریداران و تامین کنندگان اثر می گذارد. به زنجیره ارزش خود نگاه کنید. در آینده چه تغییری خواهد کرد؟ به کدام عوامل کلیدی موفقیت نیاز خواهید داشت؟ صنعت شما چه تغییری می کند؟
به محیط درونی توجه کنید
سپس همه اطلاعات مربوط به عوامل داخلی شرکت را کنار هم بگذارید. چه محصولاتی خوب می فروشد؟ چه محصولاتی خوب نمی فروشد و دلیلش چیست؟ در رابطه با چه خریداران و بازارهایی موفق هستید و در رابطه با کدام موفق نیستید؟ استراتژی های گذشته را کالبدشکافی کنید. کدام استراتژی ها موثر بودند و کدام نبودند؟ کارمندان و سایر ذینفعان از چه استراتژی هایی حمایت کردند و از کدام استراتژی ها حمایت نکردند؟ در اجرای استراتژی های قبلی چقدر موفق بودید؟ باید همه اطلاعات لازم را جمع کنید و پایه ای برای چهار گام بعدی قرار دهید. با اطلاعات این مرحله می توانید حدس هایی درباره محیط های داخلی و خارجی آینده بزنید و موارد لازم برای موفقیت در آن ها را تعیین کنید. همچنین می توانید مشکلات و فرصت های احتمالی مسیر را مشخص کنید.
2. تدوین استراتژی
مرحله دوم تدوین استراتژی است، یعنی انتخاب یک استراتژی که می خواهید از آن پیروی کنید. ابتدا چارچوب زمانی را مشخص کنید. هر استراتژی باید نقطه پایان داشته باشد. وقتی درباره آینده صحبت می کنید، از کدام بازه زمانی حرف می زنید؟ چارچوب زمانی به نیروهای درون و بیرون سازمان بستگی دارد. قوانین جدید یا تغییرات صنعت شما را وادار می کنند که استراتژی هایتان را در یک بازه زمانی مشخص محقق کنید. دومین عامل تعیین کننده، باورهای اصلی سازمان است. استراتژی باید در متن ارزش ها و باورهای شرکت محقق شود. باورها هدایت کننده رفتار و روش های روزانه سازمان هستند و فرهنگ آن را می سازند.
نیروی محرک
وقتی چارچوب زمانی را مشخص کردید و باورهای اصلی را شناختید، می توانید نیروی محرک را تعیین کنید. نیروی محرک قلب تدوین استراتژی است و محصولات و خدماتی که ارائه می کنید و بازارهایی که به آن ها خدمت رسانی می کنید یا نمی کنید را مشخص می کند. در فصل نهم به طور مفصل درباره نیروی محرک صحبت کردم. وقتی نیروی محرک را مشخص کردید، باید محصولات، خدمات و بازارهای هدف را با آن سازگار کنید. قرار نیست همزمان محصولات جدید تولید کنید و به بازارهای جدید وارد شوید. وقتی در حوزه هایی موفق هستید بگذارید نیروی محرک اولویت های جدید را مشخص کند.
نیروی محرکِ محصول یا خدمت آن است که محصولات و خدمات موفقی داشته باشید. با فروش آن محصولات به بازارهای جدید رشد می کنید. بازاری که نیروی محرک بخواهد شما را وادار می کند به بازارهایتان نگاه کنید و محصولات و خدمات جدیدی بیابید. گام بعدی تعیین اهداف مالی برای استراتژی است. در مورد بازگشت سرمایه و سودآوری چه انتظاراتی دارید؟ چه درآمدهایی خواهید داشت؟
ماتریس محصول/بازار
مرحله دوم تدوین استراتژی را با تهیه ماتریس محصول/بازار تمام کنید. در این ماتریس محصولات فعلی، بهبود یافته و جدید به صورت افقی در ردیف بالا قرار می گیرند و همه بازارهای فعلی، اصلاح شده و جدید به صورت عمودی زیر هر محصول می آیند. در هر خانه ماتریس میزان تاکید بر هر مورد (از «زیاد» تا «مصداق ندارد» یا «پیگیری نشود») را یادداشت کنید. اکنون نقشه راهی برای تهیه نمای استراتژیک دارید.
3. برنامه ریزی پروژه
سپس، به مرحله سوم یعنی برنامه ریزی پروژه بر اساس آن استراتژی می رسید. در این مرحله، بر اساس نمای استراتژیک و ماتریس محصول/بازار که در مرحله دوم به دست آمده، فهرستی از پروژه های کلیدی احتمالی از جمله پروژه های کلیدی فعلی مثل ارتقای فناوری اطلاعات تهیه کرده و سپس هر پروژه احتمالی را تحلیل و اولویت بندی کنید. این پروژه ها برنامه های عملی آن استراتژی هستند.
بیشتر بخوانید: هایک ویژن نصب دوربین مداربسته
4. اجرای استراتژی
مرحله چهارم، اجرای استراتژی است. این مرحله بسیار دشوار است. هنگام تعریف پروژه ها به جزئیات دقت کنید و هرگاه منابع بیشتری در دسترس داشتید، پروژه های بیشتری اضافه کنید. همه چیز بر اجرا اثر می گذارد. آیا ساختار سازمانی مناسبی دارید؟ آیا اطلاعاتی که در اختیار افراد قرار می دهید واقعا لازم است؟ مسئله مهمی که باید در این مرحله به بررسی آن بپردازید، فرهنگ است. آیا فرهنگ و استراتژی سازمان با یکدیگر همسو هستند؟ آیا ارزش ها و باورهای شرکت از تصمیماتی که درباره محصولات، بازارها و اهداف مالی گرفته اید حمایت می کنند؟ به اهداف اجرایی خود نگاه کنید. آیا روش پاداش دهی شما مشوق افراد در دستیابی به اهداف استراتژیک است؟ ارتباطات خوب، قطعه نهایی پازل اجرای استراتژی است (فصل نوزده). اگر استراتژی را درست توضیح ندهید، بی نتیجه می ماند.
5. کنترل، بازبینی، به روز کردن
مرحله پنجم کنترل، بازبینی و به روز کردن مدام استراتژی است. هرگز کم کاری نکنید. شاید استراتژی در مسیر درستی باشد، اما به خاطر بی توجهی شما از مسیر خارج شود. آیا افراد به اهداف استراتژیک خود دست می یابند؟ آیا پروژه های استراتژیک در موعد مشخص تمام می شود و نتایج موردنظر به دست می آید؟ همه چیز تغییر می کند. اگر چیزی در محیط تغییر کند، باید بعضی از تصمیمات قبلی را بازبینی کنید. همچنین، شاید بعضی از فرضیاتی که هنگام تعیین استراتژی داشتید، غلط از کار درآید. در این شرایط، باید استراتژی را با شرایط جدید تنظیم کرده یا در جهت دیگری حرکت کنید. کار استراتژیست هرگز تمام نمی شود.
پشت وانت نیسان آبی رنگی با خطی خوش این بیت نوشته شده بود. نیش دوست از نیش عقرب بدتر است... پس بزن عقرب که دردش کمتر است. همان نیسان های آبی رنگی که متقاضیانش معتقدند که رنگ آبی آن از رنگ های دیگر آن قدرتمندتر است و عملا رنگ های دیگر آن با شرایط موتوری و بدنه یکسان در بازار با استقبال و موفقیت روبه رو نبوده است و سهم بازارشان در مقایسه با رنگ آبی بسیار کمتر است که این پدیده برای برخی دیگر از کالاها هم وجود دارد که خود نیازمند تحلیل بیشتر و یک ستون جداگانه دارد.
هیچ می دانید که تبلیغ تنها تبلیغ تلویزیونی نیست و اصولا هرگونه ابلاغ پیامی که از رسانه ای به سوی مخاطبی فرستاده شود تبلیغ به حساب می آید و تبلیغ به قول کاتلر آمیخته ای دارد که به آن آمیخته تبلیغات می گویند. در سال های اخیر گفتاری به گفته های تبلیغات اضافه شده که البته به نظر نویسنده، مطلب تازه ای نیست، اما به دلیل ساختاربندی انجام گرفته برای آن می تواند استفاده از آن برای شرکت ها مفید و کارساز باشد. واژه ترانزیت در معنای عام آن براساس فرهنگ معین عبارت از: جابه جایی مسافر و کالا بین مبدا و مقصد که مستلزم عبور از کشور ثالث باشد. حال وقتی کلمه تبلیغات را به آن اضافه می کنیم می شود رسانه تبلیغاتی که در حرکت است و جابه جا می شود و در همین حین آگاهی رسانی نیز می کند. طراحی سایت صنعتی
نمونه های قدیمی آن در ایران اتوبوس های شرکت واحد خودمان است که از قدیم روی آن تبلیغات چاپ می شد و گاه مربوط به امور اقتصادی یا فرهنگی بود، مانند آگهی هایی که می گفت ارائه بلیت نشان دهنده شخصیت شماست یا کامیون ها و وسایل سنگین حمل ونقل است که روی آن نام کارخانه سازنده یا شرکت حمل ونقل کننده چاپ می شود، اما در این باره نوآوری های دیگری نیز می توان انجام داد مانند اینکه با درست کردن فضاهای مناسب و متناسب کالا را در حین حرکت به نمایش درآورد. طراحی سایت املاک
چرا روش های تازه ای را باید جست وجو کرد
وقتی از کاتلر در کتاب «و چنین گفت کاتلر» می پرسند شرکت ها چگونه می توانند به صورت موثر به انبوه مخاطبان دست پیدا کنند؟ او پاسخ می دهد،افراد فعال در تبلیغات دیگر روزهای طلایی رسیدن به انبوه مخاطبان از راه نشریات و تلویزیون را نخواهند دید و بازاریابی ترکیبی از هنر، علم و مهارت است. حال سه راه حل وجود دارد؛ ادامه راه قبلی یا تبلیغ در مراسم جهانی نظیر المپیک برای رسیدن به انبوه مخاطبان یا شناخت درست مشتریان و تامین نظر آنها (البته به شکل مطلق نمی توان هیچ یک از راه ها را رد کرد، اما در هر حال عقلانیت و خردمندی توصیه می شود). طراحی سایت هتل
او در ادامه می گوید: دوران ریخت و پاش های تبلیغات تلویزیونی به سرعت در حال سپری شدن است، من به شرکت ها پیشنهاد می کنم تا بودجه تبلیغات انبوه تلویزیونی را کم کنند، تعداد بینندگان تلویزیون در حال کاهش است. بسیاری از بینندگان تبلیغات را نگاه نمی کنند طول مدت هر تبلیغ هم آنقدر کوتاه شده که پیام به خوبی منتقل نمی شود. فروش انبوه در کشوری که تعداد کانال های رادیو تلویزیونی و نشریات محدود باشد موثر خواهد بود، اما در کشوری که صدها کانال رادیو تلویزیونی و هزاران نشریه وجود دارد رسیدن به انبوه مخاطبان بسیار پرهزینه و دشوار است و به قولی دست یافتن به 10 ثانیه از توجه افراد روز به روز سخت تر می شود و بزرگ ترین اشتباه در بازاردانی (مارکتینگ) این است که بخواهید برای همه کس همه چیز باشید. امروزه به جای انجام دادوستدهای یک باره باید به دنبال ایجاد و گسترش روابط درازمدت و رضایت بخش با مشتریان بود. زیرا محصولات می آیند و می روند اما آنچه می ماند روابط با مشتریان است و شما می توانید در بیشتر جاها متمایز باشید اما نمی توانید در همه جا با یک ایده واحد متمایز باشید. طراحی سایت پزشکی
چه کسانی باید از تبلیغات ترانزیتی استفاده کنند؟
دل دنیسون معتقد است که شرکت های خدماتی یا خرده فروش ها که مخاطبان مورد نظرشان در یک ناحیه شهری تمرکز یافته اند برای این کار مناسبند.
مزایای تبلیغات ترانزیتی
نواقص تبلیغات ترانزیتی
نکات مورد توجه در مدیریت تبلیغاتی ترانزیتی
در این بحث به بررسی جایگاه برند سازی در کسب در آمد اینترنتی و تجارت الکترونیک می پردازیم.
در شرایطی که در همه دنیای کسب و کار اینترنتی ، برندها در حال راه اندازی
امپراطوری های عظیمی هستند هیچ برند حرفه ائی ایرانی در بازار کسب در آمد
اینترنتی بچشم نمی خورد. آن شرکت ها یا صنایعی هم که قابلیت برند شدن را
دارا هستند یا برنامه کسب در آمد اینترنتی ندارند و یا به نظر می رسد برای
آن اهمیتی قائل نیستند.
نکته غیر قابل کتمانی است که بسیاری از طراحان پایگاه های کسب در آمد اینترنتی در ایران تقاوت بین لوگو و آرم یا نشان تجاری را نمی دانند و اگر هم لوگو یا آرمی را برای پایگاه کسب در آمد اینترنتی شان طراحی می کنند ، کارکرد آن به قرار گرفتن در سمت چپ و بالای همه صفحات پایگاه کسب در آمد اینترنتی شان محدود می شود و دیگر هیچ برنامه خاصی برای آن ندارند.
می خواهم تلاش کنم با پرهیز از مباحث تئوری به ارزش عملی این طرح کوچک برای پایگاه های کسب در آمد اینترنتی که باید برای آن وقت زیادی گذارد بپردازم.
همه دوستانی که به کسب در آمد اینترنتی مشغولند آنقدر با نشان های تجاری پایگاه کسب در آمد اینترنتی مانند گوگل یا یاهو یا ای.بی یا آمازون بطور روزمره برخورد میکنند و دیدن آن ها برایشان بدیهی است که کمتر به این نکته متمرکز می شوند که چه پروسه ائی این لوگو ها را تبدیل به برند نموده و چه برنامه ریزی در پشت این کار نهفته است. غالب ما می دانیم که این سایت ها تیم های طراحی و بازاریابی خاصی برای انتشار و برجسته سازی برندهایشان دارند اما کمتر به اهمیت این کار در کسب در آمد خودمان از اینترنت می اندیشیم.
در مباحث راه اندازی پایگاه های کسب در آمد اینترنتی گفتیم که انتخاب آدرس مناسبی که به یاد مخاطب بماند اهمیت دارد. در آن مقاله توضیح دادیم که یک لوگوی مناسب تجارت الکترونیکی که با استانداردهای بازاریابی چریکی طراحی شده باشد ، می تواند بازگشت مخاطبین را تضمین نماید اما براستی چرا؟
این از ادات روانشناسی است که مخاطبین نسبت به رنگ ها و طرحها واکنش نشان می دهند و برخی آن ها را گریزان و برخی جذب میکنند. بنابر این از یک برند انتظار می رود که این کارها را برای یک پایگاه کسب در آمد اینترنتی انجام دهد:
- آدرس پایگاه کسب در آمد اینترنتی را در خود داشته باشد و به خاطر مخاطب ثبت کند.
- رنگ مناسبی با
سلیقه عام مخاطبین پایگاه کسب در آمد اینترنتی داشته باشد تا ذهن ایشان
گریزان نشود ( مثلاً به نظر شما برند یک فروشگاه کسب در آمد از فروش لوازم
ماهیگیری باید رنگ زمینه قهوه ائی داشته باشد یا آبی؟ ).
- طرحی قالب شکن
داشته باشد تا بتواند تمرکز اولیه مخاطب پایگاه کسب در آمد اینترنتی را به
خود جلب نماید. این کار را معمولاً با قرار دادن یک علامت پنهان در برند
انجام می دهند.
- به تنهائی و کاملاً
به اتکا به شمایه گرافیک بتواند به مخاطب پایگاه کسب در آمد اینترنتی
بگوید که در زیر این برند چه تجارتی صورت می گیرد.
- شعار پایگاه کسب در آمد اینترنتی را در خود نهفته داشته باشد.
- و ادات بسیار زیاد دیگری که منظور نظر بحث ما نیست و می توانید درباره آن ها در اینترنت جستجو نمایید.
بسیاری از پایگاه های کسب در آمد اینترنتی برای خلق چنین طرح زیرکانه ای هزینه های زیادی را به طراحان پرداخت می کنند. اما بعد از آفرینش این طرح چه؟ آیا فقط روی کارت های ویزیت ، بنرها و گوشه صفحات پایگاه کسب در آمد اینترنتی تبعید خواهد شد یا می تواند از این کار نقش مهم تری به عهده بگیرد؟
واقعیت این است که تا محدوده خاصی در کسب در آمد اینترنتی برندها تحت حمایت بازاریابان قرار می گیرند اما از محدوده خاصی به بعد این کسب و کارها هستند که تحت حمایت برندها قرار خواهند گرفت. این آن رازی است که برند سازی را با اهمیت می نماید و صاحبان کسب و کارها و پایگاه های کسب در آمد اینترنتی بزرگ را قانع می کند که برای برند خود بیشتر از کسب درآمدشان هزینه بازاریابی صرف نمایند. برای مثال غالب جوان های ما در کشور خودمان می دانند که پوشاکی که مارک آدیداس داشته باشد از همتای خودش بدون این برند بسیار گرانتر است! برند آدیداس در حال حمایت از کسب در آمد از کالاهای این شرکت است و یا هیچکس در خرید کتاب از برند پایگاه اینترنتی آمازون تردید رسیدن یا نرسیدن کتابش را ندارد.
خوب اکنون برسیم به یک سئوال مهم: شما برای برند سازی در کسب در آمد اینترنتی تان چه برنامه ای دارید؟
اینترنت محیط تقریباً نامنتهی است که هر پایگاه کسب درآمدی میتواند برای همیشه در آن از چشم کاربرانش پنهان بماند. برندها به تنهائی جلوی این اتفاق را می گیرند پس باید برای آن برنامه داشته باشید. اگر مطالب قبلی را به دقت خوانده باشید نکات زیادی درباره آنچه میتوانید با یک برند انجام دهید را خواهید یافت.
پس برای اندیشیدن به این طرح کوچک سرنوشت ساز برنامه ای بریزید!
1. http://webdar.chatblog.ir/post/45
2. http://webdar.chatblog.ir/post/43
3. http://webdar.chatblog.ir/post/41
7. https://tejarat-online.mizbanblog.net/Post/4/Exchange-site-design.html
8. https://mahsaweb.mizbanblog.net/Post/1/Real-estate-site-design.html
9. https://mahsaweb.mizbanblog.net/Post/9/Construction-site-design.html
10. https://mahsaweb.mizbanblog.net/Post/7/Carpet-Website-Design--Carpet-Website-Design.html
اغلب اوقات افراد اصطلاحات “تصویر” و “هویت” را با هم اشتباه می کنند.معمولا اصطلاحات “تصویر برند ” و “هویت برند” را به نوعی بکار می برند که انگار این دو معنایی مشابه با هم دارند.
در این مقاله کپسول وار تفاوت این دو را با هم مشخص می کنیم.متاسفانه در ایران ما گاها در بعضی از معانی مشکل داریم.تصویر برند دقیقا در رابطه با این است که چطور مشتری به یک برند نگاه می کند، در حالی که هویت برند مجموعه بزرگی از موارد بصری، سمعی و دیگر نمونه هایی است که بیان کننده برند و شکل دهنده تصویر آن است. هرکدام از این دو باید عمیقا در شکل گیری بنیاد یک برند نقش داشته باشند.
هویت
برند را نظیر هویت یکی از دوستان خود در نظر بگیرید که از نام او، ظاهر،
شخصیت، نحوه گفتار، رفتار و مسلک و استایل شخصی به همراه عناصر مشابه دیگر
تشکیل شده است.
در طرف مقابل “تصویر ” قرار دارد که از دید خارجی شخص نشات می گیرد و آن چیزی است که مردم در رابطه با دوست شما فکر می کنند. “تصویر” چیزی است که آن ها درک کرده اند و بنابراین حقیقت ذهنی آن ها در رابطه با چیزی شکل می دهد که آن فرد است و یا نشان می دهد که آن است، در نتیجه باید گفت در برندینگ در اصل اگر بر روی هویت برند تمرکز کنید، تصویر برند نیز به خودی خود به دنبال آن شکل می گیرد.
یک سری تفاوت را برای شما لیست می کنم. متاسفانه نوشتارما بر حسب ماهیت پیچیده برند کمی کتابی است:
تصویر برند
- تصویر برند را مشتری یا مصرف کننده شکل می دهد.
- پیام برند توسط مصرف کننده برند در قالب تصویر برند فهمیده می شود.
- معنی عمومی تصویر برند این است که “بازار و مصرف کننده و رقبا چطور شما را مشاهده می کند؟”
- تصویر برند نماد آنچه است که مشتری می بیند.
- تصویر برند نشان دهنده “تصور دیگران از ما” است
- تصویر برند نگاه به گذشته است.
- تصویر امری منفعل و کمتر دستخوش تغییرات است مگر با تحولات.
- تصویر بر “آنچه شما دارید” اهمیت می دهد.
- تصویر برند، تصور کلی مشتریان در رابطه با برند است.
- تصویر برند امری سطحی است.
- طبیعت تصویر برند ظاهرگرا یا تاکتیکی است.
- تصویر برند این چنین است.
هویت برند
- منابع شرکت شکل دهنده هویت برند هستند.
- پیام برند ارتباط نزدیکی با هویت برند دارد.
- معنی کلی هویت برند این است که “واقعا شما چه کسی هستید؟ “
- هویت برند نمادی از حقیقت وجودی شرکت ها و سازمانهاست.
- هویت برند نشان دهنده “میل و خواسته شرکت” است. یعنی آنچه می خواهیم باشیم.
- هویت نگاه به آینده است.
- هویت امری فعال و پویا است.
- هویت بر”جایی که شما دوست دارید باشید” تاکید می کند.
- هویت برند، قولی است که شرکت به مشتریان خود می دهد.
- هویت برند امری طولانی مدت و با دوام است.
- طبیعت هویت برند بر مبنای ذات شرکت و طبق استراتژی شکل می گیرد.
- هویت برند این بود. ( البته با سواد اندک بنده و اساتید نظرات کاملتری دارند)
5. http://webdesigner55.rozblog.com/post/35
7. http://webdar.chatblog.ir/post/39
http://webdar.chatblog.ir/post/47همه شرکت ها به دنبال تمایز و رسیدن به اوج رقابت در بازار تجارت هستند . اما این اشتیاق برای رشد مداوم، غالباً منجر به گیر افتادن آن ها در تله ” همه چیز برای همه کس” می شود و این مسئله به نوبه خود وجوه تمایز آن ها را از بین خواهد برد.
گام هایی به سوی تمایز
فرهنگ
لغات تعریفی از بحث منطقی به دست می دهد که عبارت از بحثی است که مستدل،
قانع کننده، مجاب کننده، معتبر و روشن باشد. این تعریف نشان دهنده مهارت در
فکر کردن و استدلال است.آیا تعریف فوق از بحث منطقی آن نوع بحثی نیست که
شما مایل باشید هنگام فروش یک کالا از آن استفاده کنید؟ حتماً همین طور
است.با این وجود در دنیای بازاریابی با چه تعدادی از این نوع بحث ها مواجه
می شوید؟ خیلی کم
فقدان منطق در بطن تعداد زیادی از برنامه هایی که شکست می خورند قرار دارد و
در روی دیگر سکه، بحثی که یک شخص برنده و موفق ارائه می کند، به احتمال
زیاد بحثی منطقی است.
اگر شرکت avis که در صنعت اتومبیل های کرایه رتبه دوم را داراست، به این
نتیجه می رسد که باید سخت تر تلاش کند، این نتیجه گیری خلاقانه نیست بلکه
منطقی است.
اگر شرکت IBM در اندازه ای است که تمام جنبه های محاسباتی را پوشش می دهد،
پس منطقاً باید بهتر از سازنده دیگر کامپیوترها بتواند نسبت به تلفیق و
مونتاژ همه قطعات کامپیوتر اقدام کند. توانایی در انجام محاسبات منسجم باعث
تمایز آن شرکت می شود.
از
آنجا که منطق یک علم است، این نیز منطقی به نظر می رسد که ارائه ی یک
پیشنهاد فروش منحصر به فرد را یک علم بدانیم، نه یک هنر. با این حال جناح
مبتکر و خلاق با چنگ و دندان از هنری بودن این موضوع حمایت می کنند. آن ها
از گیر افتادن در یک فرایند که باعث محدود کردن ژرف اندیشی خلاقانه آن ها
شود تنفر دارند.اما از این بدتر این است که شرکتی از فرایند تدوین
راهبردهای خود به نتیجه گیری مشخص و منطقی در مورد نام تجاری خود برسد و
این نتیجه گیری را برای اجرا در اختیار کارکنان خلاق خود قرار داده و آن
گاه ناظر از بین رفتن آن راهبردها در انبوهی از آوازها و رقص ها باشد.یک
بار، حین کار برای تدوین راهبردهای یک بانک متوجه شدیم که آن ها پیشرو اعطا
وام برای اداره کسب و کارهای کوچک در منطقه فعالیت خود هستند و بیشتر وام
ها را به مهاجرانی که برای تحقق رویای کسب موفقیت در آمریکا به تازگی شروع
به کسب و کار در آن جا نموده اند اعطا می کنند. راهبرد پیشنهاد شده منطقی و
مستقیم بود. وجه تمایز این بانک در این است که: این بانک منزلگاه و سرچشمه
رویای آمریکایی ها است. این ایده که مورد تایید همگان قرار گرفته بود،
برای اجرا به یک آژانس تبلیغاتی داده شد. حاصل کار چیز دیگری از آب در آمده
بود: متکی به رویاهای شما هستیم.
دیگر صحبت از منطق و ایده متمایز کننده کافی است.
برای اجتناب از به وجود آمدن یک چنین مسئله ای باید اطمینان پیدا کرد که
همگان یک فرایند چهار مرحله ای ساده را به شرح زیر رعایت می کنند:
گام اول: در زمینه ی فعالیت خود معنی دار باشید
بحث
ها به صورت انتزاعی صورت نگرفته و طبعاً در رابطه با وقایع و افراد دیگر
پیش می آیند. رقبایی که شما را احاطه کرده اند، همیشه در تلاش هستند تا بحث
های خاص خود را ارائه دهند. پیام شما باید، در زمینه ای که فعالیت می
کنید، معنی دار باشد. نقطه ی شروع بحث و پیام شما باید منطقاً آن چیزی باشد
که بازار از رقبای شما شنیده و به خاطر سپرده است.
شما باید در اسرع وقت اطلاعات مختصر و نه مفصل و طولانی در مورد ادراکاتی
که از شما در اذهان وجود دارد به دست آورید.شما باید در جستجوی نقاط قوت و
ضعف خودتان و رقبایتان، آن طور که مشتریان گروه هدف شما در ذهن دارند،
باشید.روش تحقیق مورد علاقه ی ما برای این مسئله این است که مشخصه های اصلی
مربوط به یک رده کالا فهرست شده و از مردم خواسته شود تا به آن ها امتیاز
از ۱ تا ۱۰ بدهند. این کار بر اساس رقیب به رقیب صورت می گیرد. هدف این است
که مشخص شود کدام رقیب در هر رده کالا صاحب یک ایده یا مفهوم شناخته می
شود. یک چنین چیزی زمینه ی بحث شما را تشکیل می دهد.ارائه خدمت بهتر، که به
عنوان یک ایده متمایزکننده توسط نوردستورم در زمینه فروشگاه های بزرگ
معرفی گردید، بسیار موثر واقع شد، زیرا در آن هنگام فروشگاه های بزرگ دیگر
برای کاهش هزینه هایشان اقدام به کاستن از نیروی انسانی خود کرده
بودند.درست در هنگامی که شرکت های تولیدکننده کامپیوتر در آمریکا اقدام به
شبکه سازی کامپیوترهای خانگی نموده بودند، لوتوس مبادرت به معرفی اولین
شبکه ارتباطی موفق در مورد نرم افزار کار گروهی موسوم به notes نمود.این
کار شبیه سوار شدن بر یک موج است. اگر خیلی زود یا خیلی دیر بر موج سوار
شوید به جایی نخواهید رسید. اما اگر درست به موقع بر آن سوار شوید، به خاطر
این که موقع سوار شدن شما با دیگران تفاوت داشته است، سواری طولانی و
پرسودی در انتظار شما خواهد بود.
گام دوم: ایده متمایزکننده ای بیابید
متفاوت بودن به معنی مثل دیگران نبودن و استثنایی بودن به معنی منحصر به فرد بودن است.
بنابراین شما باید دنبال چیزی بگردید که شما را از رقبایتان متمایز کند.
رمز این کار در این است که شما این موضوع را درک کنید که متفاوت بودن شما
نباید الزاماً مربوط به فرآورده باشد.
به یک اسب توجه کنید. آری، اسب ها بسته به نوعشان سریعاً از هم متمایز می
شوند. اسب های مسابقه، اسب های پرشی، اسب های مزرعه، اسب های وحشی و غیره.
اما اسب های مسابقه را بسته به نژاد آن ها، عملکردشان، طویله ای که در آن
نگهداری می شوند، مهتر آن ها و غیره می توان از هم متمایز کرد.به یک کالج
توجه کنید. امریکا کالج ها و دانشگاه های بیش از حدی دارد: ۳۶۰۰ کالج و
دانشگاه، بیشتر از هر کشور دیگری در عالم. این کالج ها و دانشگاه ها از
خیلی نظرها، به خصوص از نظر تمایل به دریافت کمک های دولتی، در قالب بورس و
وام های دانشجویی، مشابه هم هستند.هیلزدیل کالج، که در نود مایلی غرب
دیترویت واقع شده، با خودداری از قبول دلارهای عمو سام، حتی در شکل وام های
دولتی آن، یک پیشنهاد فروش منحصر به فرد به هواداران محافظه کار خود ارائه
نموده است. تعداد خیلی کمی از رقبای او قادر به انجام چنین کاری هستند.قوت
و اوج هیزدیل در این است که اعلام می کند: ما تحت نفوذ دولت نیستیم. آن ها
با تاکید بر این مفهوم، خود را به عنوان مکه افکار محافظه کارانه موقعیت
یابی کرده اند. یکی از افرادی که برای این کالج اعانه جمع می کرد چنین
اظهار نظر کرد: این فراورده ای است که ما قادر به فروش آن هستیم. و ارقام
اعانات جمع آوری شده آن ها موید این نظر است.شما می توانید شرکت و یا
فراورده های خود را از نظر های زیادی متمایز کنید. شگرد کار در این است که
وجه تمایز خود را بیابید و از آن برای فایده رسانی به مشتریانتان استفاده
کنید.
گام سوم: اعتبار داشته باشید
برای حمایت از ایده متمایز کننده خود باید دارای اعتبار باشید. در این صورت قادر خواهید بود که یک بحث منطقی در مورد وجوه تمایزتان را بنیان گذارده و به این نحو ایده مزبور را واقعی و قابل قبول جلوه دهید. اگر تمایز شما در فراورده تان است باید بتوانید آن تمایز را نمایش گذارید. خود این ارائه و نمایش، برای شما اعتباری به وجود خواهد آورد. مثلاً اگر فراورده ی شما یک شیر آب است که نشت نمی کند، در این صورت شما باید بتوانید آن را مستقیماً با شیرهای آبی که می توانند نشتی پیدا کنند مقایسه کنید.ادعا در مورد متمایز بودن بدون این که دلیل ارائه شود، در حد ادعا باقی خواهد ماند. شما قادر نخواهید بود با پنهان کاری و تزویر، خودتان را متمایز کنید. مصرف کنندگان شکاک هستند. آن ها این گونه فکر می کنند: که آقای تبلیغات چی راست می گویی، ثابت کن! شما باید بتوانید بحث خود را ثابت نموده و آن را مورد حمایت قرار دهید.نه این که کاملاً در محضر دادگاه حاضر شده باشید، بیشتر شبیه این است که در دادگاه افکار عمومی حضور پیدا کرده اید.
گام چهارم: موارد تفاوت خود را به دیگران اطلاع دهید
همان گونه که نمی توان نور را در زیر یک سبد نگه داشت، موارد تفاوت یک فراورده را نیز نمی توان مخفی نگه داشت.اگر یک فراورده متمایز ساخته اید، دنیا به صورت خودکار به سراغ شما نخواهد آمد. فراورده های برتر لزوماً برنده نمی شوند، بلکه این برداشت ها و تلقی های برتر هستند که برنده می شوند. اگر به نوعی به حقیقت کمک نشود، هیچ گاه آشکار نخواهد شد. جنبه های مختلف ارتباطات شما باید منعکس کننده ی تفاوت هایتان باشد.حرف آخر اینکه اطلاع رسانی در مورد تمایز شما نباید به افراط کشیده شود. یک ایده متمایزکننده ی واقعی در حقیقت یک ابزار انگیزشی واقعی هم هست.انگیزه ی واقعی با اسلحه ای به نام ایده متمایز کننده آغاز می شود. آن گاه شما می توانید کارکنانتان را به چالش بکشید تا آن ایده را در فروش، ساخت فراورده ی جدید، مهندسی یا هر قسمت دیگری که در آن کار می کنند محقق سازند.
1. seo-webdesign.aramblog.ir/post/22